۱۳۹۳ آبان ۱۵, پنجشنبه

دَم‌ا‌دَم

- ما غرک بربک الکریم؟
+نفخت فیه من روحی

۱۳۹۳ خرداد ۱۵, پنجشنبه

یکی بود

من که جسم نداشتم
من که اسم نداشتم
ضرب و تقسیم بلد نبودم
مقابله و تفهیم بلد نبودم
من دنبال تو آمدم
وقتی نبودم، وقتی نبودی
وقتی هیچکس نبود
من پی تو می گشتم
حتی دیوانگی هم اختراع نشده بود
که کسی بگوید هی دیوانه دنبال چه می گردی؟
زبان نبود که در جواب بگویم « دلم رفته است»
شاید بی پناه تر از الانم بودم شاید نبودم
نمی دانم هنوز هم نمی دانم
با وجود اینکه همه چیز اختراع شده و سنگینی می کند
«کجائی؟» گله است. نمی پرسم

۱۳۹۳ خرداد ۷, چهارشنبه

بابل

ابراهیم را در آتش نیندازید
بت من شکسته اش خواستنی تر است
ابراهیم بینوا فقط خودش را خسته می کند

۱۳۹۳ فروردین ۳۱, یکشنبه

گل قالی

حال آن گل قالی
که در آغوش معشوقش بود
قبل از آنکه تای فرش را باز کنند

۱۳۹۲ بهمن ۲۵, جمعه

departed

کاش انا بشر مثلکم

۱۳۹۲ دی ۲۸, شنبه

پیام بی پیامی

پیامبری می فرستم لال
چه پیامی گویاتر از خود پیامبر؟
آیا ایمان نمی آورید؟

۱۳۹۲ دی ۱۶, دوشنبه

در اتوبوس اتفاق افتاد

- آقا شما نمی شینید؟
+ نه شما بشینید من با اجازتون مرده ام
- تعارف می کنید؟
+ نخیر اصلا! راحت باشید

۱۳۹۲ دی ۱۳, جمعه

جرعه جرعه

آب می نوشد
با لذت
قایق سوراخ

در جستجوی معنا

پرتابم کرده ای به جهانی که همه در جستجوی خوشبختی هستند
تا معنایم را پیدا کنم ؟
اینقدر بی رحمی؟