قلبم کجاست؟ چرا پس صداش نمیآد؟
بله؛ درسته.
ديشب كه باز خوابم نمي برد پاشدم يه داستان كوتاه نوشتم در مورد سه تا آدم با سه تا خداي متفاوت مي دوني،خدا حتي تو قلب باز هم جا نمي شهاگه همه وجودتو بهش بدي شايد بشه(البته قلب نمادي از همه وجود و احساسه)قشنگ بود :-)
نمی دونم اون مشت نماد چی بوده توی ذهن شما اما مگه قرار خدا توی چیزی جا بگیره حالا می خواد مشت باشه می خواد قلب باز یا بسته....خدای من قدر همه چیز هست و هیچ چیز قدر خدا نیست
خدا در قلب های بسته است !
خدا در قلب هاي بسته است
سارا مشت مشت گره کرده از خشمي که فکر مي کنه مالک خداست و خدا هميشه طرف اونه
اين با اون صحبت هايي كه يه بار با هم داشتيم مغايرت داره
@ نگاهاگه به عنوان و کامنتی که برای سارا گذاشتم دقت کنی مغایرت زیادی نداره . یک مشت خدا جا میگیره ولی تمامیت خدا جا نمی گیره. بحثش مفصله و در حوصله یک کامنت نیست نگاه جان
ارسال یک نظر
۹ نظر:
قلبم کجاست؟ چرا پس صداش نمیآد؟
بله؛ درسته.
ديشب كه باز خوابم نمي برد پاشدم يه داستان كوتاه نوشتم در مورد سه تا آدم با سه تا خداي متفاوت
مي دوني،
خدا حتي تو قلب باز هم جا نمي شه
اگه همه وجودتو بهش بدي شايد بشه
(البته قلب نمادي از همه وجود و احساسه)
قشنگ بود :-)
نمی دونم اون مشت نماد چی بوده توی ذهن شما اما مگه قرار خدا توی چیزی جا بگیره حالا می خواد مشت باشه می خواد قلب باز یا بسته....
خدای من قدر همه چیز هست و هیچ چیز قدر خدا نیست
خدا در قلب های بسته است !
خدا در قلب هاي بسته است
سارا مشت مشت گره کرده از خشمي که فکر مي کنه مالک خداست و خدا هميشه طرف اونه
اين با اون صحبت هايي كه يه بار با هم داشتيم مغايرت داره
@ نگاه
اگه به عنوان و کامنتی که برای سارا گذاشتم دقت کنی مغایرت زیادی نداره . یک مشت خدا جا میگیره ولی تمامیت خدا جا نمی گیره. بحثش مفصله و در حوصله یک کامنت نیست نگاه جان
ارسال یک نظر