۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

به او بگویید

به آفتاب بگویید
قبل از آن که خون شمشیرها را خشک کند
دل یتیمان را گرم کند
Add to Google Reader or Homepage


۵ نظر:

ناشناس گفت...

اجازه بده اینبار فقط به "بی نظیر بود" اکتفا کنم ! . بی نظیر بود زروان

قاصدک گفت...

یتیمی و دلگرمی ؟!

نگاه گفت...

به نظر من هم بي نظير بود

Elham گفت...

***


کاش می دانستیم در کدامین عصر باران خورده ای آفتاب از پشت ابرها سرک می کشد تا وجودمان را گرمی بخشد تا خاطره آن بعد از ظهر سوزان و پوست های ملتهبمان را بشوید و به دوردست ها ببرد !


...

به نظرم از نظر محتوایی تکراری بود ولی بازی با کلماتت قشنگه !


***
Elham
***

زروان ازلی گفت...

@ rentalspy
واقعا نظر لطفته امیدوارم لیاقت تعریفت رو داشته باشم
@قاصدک
حتی همون یک ذره دلگرمی هم خودش کلیه
@ نگاه
لطف دارید استاد