۱۳۹۱ آذر ۲۴, جمعه

2012

مایاها واقعا خوش شانسند
من پیش بینی کردم دنیا بعد از تو تمام می شود
هیچ کس توجهی نکرد
حتی خود تو

۱۳۹۱ آذر ۱۶, پنجشنبه

فوج

میان فوج پرندگان
آن که از زندگی سیر شده
گلوله نمی خورد

۱۳۹۱ آبان ۲۶, جمعه

عشق و سیگار

فرهاد خان دیوانه بود
سیگار را با سیگار روشن می کرد
عشق را با عشق خاموش می کرد

۱۳۹۱ آبان ۵, جمعه

روزنه

کدام روزنه این عالم را سد کرده بودی
که با رفتنت
از در و دیوار عالم غم می بارد؟

۱۳۹۱ مهر ۹, یکشنبه

روزی روزگاری جاده

گیاه کوچک به آسفالت مغرور چیزی را فهماند
که یادت به اراده من

۱۳۹۱ مهر ۲, یکشنبه

برهان فراموشی

آن را که بتوان با اراده فراموش کرد
هرگز در یاد نبوده است

۱۳۹۱ شهریور ۲۶, یکشنبه

معنایت

برای کارمند ثبت احوال، یک کد ده رقمی هستی
برای دندانپزشک ، دندان عقلی که باید کشیده شود
برای رفتگر، آدم بی ملاحظه ای که در خیابان آشغال می ریزد
برای من، معنای زندگی

۱۳۹۱ شهریور ۲۵, شنبه

شهدنوش بی بال

اینکه پروانه بدون بال از گرسنگی می میره
لطف طبیعته
پروانه بدون بالو سوسک ها هم دوست ندارند

۱۳۹۱ شهریور ۱۶, پنجشنبه

جعد

مستقیم دلبرانه نیست
اهدنا الصراط المنحنی

۱۳۹۱ مرداد ۳۱, سه‌شنبه

تاکسونومی

امید مرز بین پرنده و خزنده بودن است

۱۳۹۱ مرداد ۲۵, چهارشنبه

دست مرگ

گاهی دست مرگ
دست یک کودک سه ساله مهربان است
که ناشیانه آب را به گلوی پدربزرگ نودساله اش می ریزد

۱۳۹۱ مرداد ۱۴, شنبه

بقایا

از لاک پشت، لاکش باقی می ماند
از من، تنهایی

۱۳۹۱ تیر ۳۰, جمعه

چه باک ؟

من و اتوبوس قراضه امید
و راننده مهربانش
به جایی می رویم که نمی شناسیم
چه باک از نرسیدن؟

۱۳۹۱ تیر ۲۱, چهارشنبه

انتهای انتحار

تفنگ و پرنده هر دو می خواستند خودکشی کنند
برای اولین بار پرنده برنده شد
و چند ثانیه جسم خونینش را از شوق پیروزی تکان تکان داد

۱۳۹۱ تیر ۸, پنجشنبه

خانه ای در خورد فیل

- چطوری چهار تا فیلو توی یه فولکس جا می دن؟
+ همونطوری که یک عشق محالو تو یه دل عاشق جا می دن

۱۳۹۱ خرداد ۲۰, شنبه

لقب اعظم

لیلی، اسم است
و مجنون، لقب
هر عاشقی مجنون است
ولی هرمعشوقی لیلی نیست

۱۳۹۱ خرداد ۸, دوشنبه

مچالگی

صورت گچی
صدای مقطع پشت خط
قوطی مچاله ای با آرم شهد

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۵, جمعه

حکایت آن تَنگ که دلش تنگ بود

چه سخت است تَنگ ماهی بودن
نشکنی، زندانبانی
بشکنی، قاتلی
خوش به حال آب

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱, جمعه

چنین گفت غم

به غم گفتند: آرام بگیر
گفت: جان می گیرم که با ارزش تر است

۱۳۹۱ فروردین ۲۰, یکشنبه

از زمانه

زمانه خوبی نیست
ولی بهانه خوبی است
بیا عشق بورزیم

۱۳۹۱ فروردین ۷, دوشنبه

یک نکته ازین معنی

بادی که گل ها را پرپر می کند
همان بادی است که فرفره ها را می چرخاند
من تقصیری ندارم
اختیار نگاهم را باد برده است

۱۳۹۰ اسفند ۱۹, جمعه

پرنده ای دعا می کند

دعای هر شب پرنده اسیر این بود :
خدایا به انسان بال بده
تا همه پرنده ها از قفس آزاد شوند

۱۳۹۰ اسفند ۱۱, پنجشنبه

پرنده های مهاجر

پرنده های مهاجر
تفنگ شکارچی را به دامش ترجیح می دهند
قفس در فصل مهاجرت
قفس نیست، آتش است

۱۳۹۰ بهمن ۳۰, یکشنبه

دو امدادی

زندگی یک دو امدادی است
تنهایی، مرا به تو می رساند
«بی تو بودن» مرا به آخر خط

۱۳۹۰ بهمن ۲۰, پنجشنبه

چرخ زنان

غبار به تکه گچ گفت:
« برای رقص شادمانه در نور باید مرد »

۱۳۹۰ بهمن ۱۵, شنبه

بدون شرح

جسد را رها کنید
درد را تشریح کنید
آن مرد را دردی بدون شرح کشت

۱۳۹۰ بهمن ۱۰, دوشنبه

بلندتر از فریاد

تنهایی
نجوای عاشقانه ای است
در گوش معشوقی که
نیست

۱۳۹۰ بهمن ۴, سه‌شنبه

آسیاب بادی

باد رفت
آسیاب با خاطره باد چرخید

۱۳۹۰ دی ۲۷, سه‌شنبه

تلاشی برای یافتن

به وصال نمی رسی پرنده
انگشت، ماشه را زود پیدا می کند
تو، جفتت را دیر

۱۳۹۰ دی ۲۲, پنجشنبه

مرغی بر شاخی

سهم شاخه از نشستن و برخاستن پرنده
لرزیدن بود و دیگر هیچ

۱۳۹۰ دی ۱۷, شنبه

به سوی غروب

با لبخند برای ساحل دست تکان می دهد
قایق کهنه ای که برای غرق شدن به دریا می رود

۱۳۹۰ دی ۱۵, پنجشنبه

گله

نه امیدی به گلّه گوسفندها
نه هراسی از گلّه گرگ ها
از یار گِله می کند چوپان تنها