۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

کوچه بن‌بست

به کوچه های بن‌بست دشنام ندهید
رنج بن‌بست بودن برای شکنجه یک کوچه کافی است

Add to Google Reader or Homepage


۱۲ نظر:

Unknown گفت...

عالی بود

میچیکو گفت...

دلم سوزوندی!!
بیچاره ها.
:(

شیشو گفت...

بعضی وقتا کوچه ها با وجود اینکه در طول سالیان آدم های زیادی از توشون رد می شن، تنها ترند!
گاهی صمیمیت و ماندگاری یه ساکن ته یک کوچه ی بن بست بسیار با ارزش تر از اهالی رهگذر کوچه ها هستند.

ناشناس گفت...

تازه باهات اشنا شدم ولی ازت خوشم اومده

دانشجو گفت...

با سلام
اینجانب دانشجوی دوره کارشناسی رشته روانشناسی بالینی دانشگاه علامه طباطبایی هستم و برای تکمیل پایان نامه ام نیازمند تکمیل پرسشنامه هایم توسط دانشجویان دانشگاه های آزاد شهر تهران هستم. موضوع پژوهش من بررسی رابطه بین ابعاد عشق و تعدادی از ویژگی های فردی می باشد و برای پرکردن پرسشنامه ها حداقل شرط لازم این است که آزمودنی هم اکنون داری رابطه عاشقانه با شخصی دیگر و یا افکار عاشقانه درباره شخصی دیگر باشد. لازم به توجه است که نمونه من بایستی از دانشجویان دانشگاه های آزاد تهران باشد ولی شرکت تمامی دانشجویان کشور در این پژوهش مجاز است وجواب آزمون به آنها داده خواهد شد. در پایان خواهشمند است فیلد مربوط به دانشگاه را بدرستی پر کنید تا در انتخاب اعضای نمونه پژوهش دچار اشتباه نشویم.
برای شرکت در آزمون آدرس زیر را در مرورگر خود کپی کنید و کلید اینتر را فشار دهید.
Azmoon.freei.me
از مسئول وبلاگ خواهشمندم برای اعتلا و پیشرفت سطح علمی جامعه این آگهی را حذف نکند تا سایر بازدیدکنندگان هم در صورت تمایل بتوانند شرکت کنند.
با سپاس

عین جیم گفت...

من جای تو بودم مجوعه ای از نوشته هام رو حتما یک کتاب میکردم
حیفه خونده نشند

زروان ازلی گفت...

@ بهانه
مرسی نظر لطفته
@ میچیکو
خودم هم دلم سوخت
@ شیشو
نگاه جالب و قشنگی داشتی ممنون
@ ناشناس
خوشحالم که خوشت اومده امیدوارم بیشتر زیارتت کنم تو وبلاگ
@ عین جیم
لطف شما همیشه شامل حال ما بوده عین جیم جان . اگه فرصت و عمری باقی بود شاید همین کارو هم کردم ممنون که اینقدر لطف داری .

م.پارسا گفت...

ولي كوچه هاي بن بست آرامشي دارن كه اتوبانها ندارن

نانا(صوفیانه) گفت...

چند وقتی نیومدم اما باز عالی...

زروان ازلی گفت...

@ م.پارسا
آرامش یا سکون ؟
@ نانا
خوش اومدی جات خالی بود

دیلماج بانو گفت...

نمی دونم چرا با خوندن این پستت یاد زنانی افتادم که باردار نمیشن.

اولین چیزی بود که به ذهنم رسید.
کوچه ما هم بن بسته و همیشه هر آژانسی که واردش میشه لعنت می فرسته که باید دنده عقب بگیره و برگرده.
اما من کوجه مون رو دوست دارم. آرومه و زیر چرخ ماشینایی که با سرعت تو خیابون ها جولان می دن له نمیشه و تصادفی هم توش اتفاق نمی افته

سجاد گفت...

شاید در نت زیاد اهل حرف زدن نباشم یا نبوده باشم اما حدودا یک سال و نیم پیش یا بیشتر بود که در اینجا حرفی شبیه به این زدم، برای همین حس و فکر شما کاملا درک میشه!