۱۳۸۹ آبان ۱۶, یکشنبه

به او نگویید

سرنوشت ، هزار سرباز مسلح خونخوار داشت
من بینوا فقط تو را داشتم
و تو رفتی

۷ نظر:

سراب ساز سودا ستیز گفت...

کمی دقت کن ! شاید او هم یکی از همان 1000 سرباز باشد !

رضا گفت...

خودت باید بجنگی
تنها.

م.پارسا گفت...

شناختي كه من از تو دارم اگه صد هزارتا سرباز هم داشته باشه حريفه تو نيست:)

انجــــــــمن نارضــــــــــــايتي گفت...

ننه بزرگم هميشه مي گه رفتني بايد بره !

نانا(صوفیانه) گفت...

و سایه ام هم با تو رفت من اینجا ماندم بدون سایه ای و بدون عشقی...

مشق منی ها... گفت...

توجه... توجه
یه خبر داغ داریم...
دوستان عزیز که دلتون برای نوشته های استاد عین - جیم دوست داشتنی مون تنگ شده... یه سر به ما بزنید و پست جدید ایشونو بخونید... به خدا راست می گیم، ایشون مهمون ما هستن... باور ندارین؟ امتحان کنید. زحمتش فقط یه کلیک روی ادرسه...

ناشناس گفت...

از این عنوان هایت خوشمان آمد!:)
به او بگویید! به او نگویید!:)

ناوات