۱۳۸۹ بهمن ۱۲, سه‌شنبه

پر کشیدن

دلم پر کشید
صدای گلوله برخاست
سگهای شکاری دویدند

۳ نظر:

رضا گفت...

یه بار یه جا اینو خوندم:
گناه از پرنده است
گلوله راه خود را می رفت

دیلماج بانو گفت...

چه تلخ!

زروان جان یه مدته جملاتت تلخ شده. کمی هم به فکر دل وامونده ما باش خوب :دی (شوخی می کنم. جملاتت قشنگه. همیشه ازشون لذت بردم. ممنون)

زروان ازلی گفت...

@ رضا
گناه از گلوله بود
پرنده راه خود را می رفت
@ دیلماج بانو
راست میگی :( سعی می کنم شادتر بنویسم اینجا ممنون که گفتی
خودم اصلا حواسم نبود پست های آخرم همش تلخ شده . شاید چون تو "روح چکه" شادتر نوشتم پست های تلخم رو گذاشتم اینجا.