۱۳۹۰ شهریور ۲۱, دوشنبه

از سیاهی بالاتر

کلاغ سیاه عاشق کبوترسفید شده بود
پریدن از یادش رفت، فقط بال بال می زد

۵ نظر:

Unknown گفت...

نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم
حالا چرا نپریدن رو به کلاغ سیاه نسبت دادی؟

زروان ازلی گفت...

خیلی وقت بود اینجا نظر نداده بودی بهانه . خوشحالم کردی
نپریدن رو به شکست در عشق نسبت دادم نه به کلاغ سیاه :)
شاید بهتر باشه بنویسم " پریدن از یادش رفت " ؟

Unknown گفت...

بگذارید به حساب نداشتن فیلتر شکن درست و درمون!
ممنون از توضیح
حالا متوجه شدم
با ویرایشی که کردید خیلی بهتر شد

اُغلن کبير گفت...

بعضی وقتا می‌اومدم این‌جا، یه چیزی بنویسم که نشون بدم هستم. منتها پشیمون می‌شدم و چیزی نگفته می‌رفتم. (در این‌جا به تلاشی که نگارنده جهت عبور از فیلترینگ متحمل شده است دقت شود) الآن منتها اومدم یه ردی از خودم این‌جا بگذارم. این‌م رد: ــــ

مهربانی(سبک جدید) گفت...

عالی بود!
یعنی نمیدونم چی بگم!
خیلی احساساتی شدم!
با حال و روز این روزای من خیلی هماهنگ بود!
تشکـــــــــــــــر