۱۳۸۹ فروردین ۷, شنبه

چتر نجات


اگر دوست پرنده هستی به او چتر نجات نده
پرنده ای که از سقوط بترسد
لیاقت پرواز ندارد
Add to Google Reader or Homepage


۱۶ نظر:

Saberkhosravi گفت...

احسنت ...

خانوم ميم گفت...

لياقت بودن ندارد! ...

ناشناس گفت...

صرف داشتن بال و نوک نمی توان کسی را پرنده خطاب کرد. اول باید ثابت کند که پرنده است !. در غیر اینصورت ندادن چتر نجات می تواند یک جنایت باشد.

weblogchi گفت...

دوست پرنده باشی و چتر نجات داشته باشی؟ مگه نه اینکه دوست پرنده , پرندست

قاصدک گفت...

اگر یاد بگیریم که همراه هم باشیم
که دست هم رو بگیریم
هیچکس نمیترسه
هیچکس سقوط نمیکنه
حتی پرنده ها

نانا(صوفیانه) گفت...

من می ترسیدم و او کمکم نکرد...گفت :پرواز لیاقت می خواهد و امروز با او هستم...

نانا(صوفیانه) گفت...

راستی من تو پیوندای وب لاگم گذاشتمتون اگه دوست داشتین منو تو پیونداتون بذارین با عنوان:صوفیانه

ماندالایز گفت...

رود به تو زروان عزیز
سال نوت مبارک
البته اول سالی دوس داشتم نقدت نکنم ولی نشد هر چند ما خیلی چاکرتیم اما این دو تا کار ِ اخیرت یه جورایی خییییییییییییییلی شعاریه .

ناشناس گفت...

آقا درود درسته
درود به تو

قالبتم خیلی بیشتر از قبلی دوس دارم .

زروان ازلی گفت...

@ نانا
ممنون که لینک کردی باشه لینکت می کنم
@ ماندالایز
سال نوی تو هم مبارک . نقد که اول سال و آخر سال نداره ممنون که نقد کردی.اگه منظورت پست تغییر ساعته کمی تا قسمتی باهات موافقم گر چه به نظرم این سبک کوته نوشتی که من کار می کنم اغراق جز ذاتیشه. البته سعی می کنم سبک های جدید هم تجربه کنم.به این امید که نقدهات تا آخر سال ادامه داشته باشه
@ ناشناس
درود بر شما ممنون که نظر دادی

Unknown گفت...

پرواز!
قلب آسمانی می خواهد
عاری از هر گونه ترس
و خالی از هر گونه تردید
اگر نه
همان بهتر که بر روی خاک بخزند
پرندگان بی پر و بال
...
نمی دانی دوست من
به خدا که بعضی پرنده ها با چتر نجات هم سقوط می کنند
چونکه از آسمان می ترسند
نه از پرواز

یک مالیخولیایی گفت...

ترسیدن عیب نیست.این که مغلوب ترس بشه بده.

زئوس گفت...

زندگي يعني آزادي در ميان اسارت

آپ شد

فرار به سوي پوچي

ذهن ِآشفته گفت...

دوستش داشتم
اما قسمت دوم‌اش رو

به نظرم کمی جمله‌ی اول باید با ارتباط بهتری به جمله‌های بعد وصل بشه. یعنی یه حسی به من میگه جمله‌های دوم رو نوشته بودی بعد جمله‌ی اول رو براش ساختی.

البته اگه این کار رو نکرده باشی هم باز به نظرم مقدمه می‌تونه بهتر باشه

همچنان اما دوست داشتم جمله‌ات رو

زروان ازلی گفت...

@ ذهن آشفته
ممنون از نظرت و لطفت. ولی نکته جالب اینه که قسمت اول و مفهوم چترنجات و پرنده ایده مرکزی این پست بود و قسمت دوم با کمی تغییر و جابجائی مفاهیم در دنبال آن آمد.واقعیتش رو بخواهی به ترکیب های مختلفی در قسمت اول و اصلا کل کار فکر کردم ولی این بهترین ترکیبی بود که به نظرم رسید.

ناشناس گفت...

من اینطوری فکر نمی کنم
همه ما اولش از همه چیز می ترسیم
از شروع به انجام هر کاری می ترسیم ولی این به معنای این نیست که ما لیاقت پرواز کردن رو نداریم ، بالاخره از یه نقطه ای به بعد از پرواز لذت می بریم و دیگه نمی ترسیم