۱۳۸۹ آذر ۲۶, جمعه

خواب و بیدار

ما که خوابیم
بیدارها چه دردی می‌کشند !

۹ نظر:

aji navat گفت...

چه خوب که مرز خواب و بیداری را تمیز می دهی هنوز:)

میچیکو گفت...

تفنگم که خرابه!!!!!

Saberkhosravi گفت...

بیدار شدم به خواب دیدم خود را ...

م.پارسا گفت...

واقعا
بيچاره ها

ناشناس گفت...

زروان عزیز، شرمده‌م که با این فاصله زمانی جواب نظرت رو در گودر می‌دم، اول اینکه سرباز ِ آموزشی بودم و دست‌م از اینترنت کوتاه و دوم اینکه انتظار کامنتی رو پای شرآیتم‌هام نداشتم .

اما حالا و با این اوصاف ممنون هستم که من رو شایسته‌ی دعوت به جمع خودتون کردی، حتمن دعوت‌ت رو می‌پذیرم ولی احتمالن توجه کردی که من با فاصله‌های خیلی طولانی می‌نویسم ( چون اصولن نویسنده نیستم و نوشتن یک متن کوچک هم برام سخت و زمانبر هست ) و اگر این مورد خللی به تصمیم‌ت وارد نمی‌کنه خوشحال می‌شم که در کنار شما دوستان باشم (:

نگاه گفت...

واقعا حق با توست زيبا و كوتاه

peli گفت...

سلام دوست عزیز...والا به خدا بنده بی تقصیرم...من خودم همیشه همیشه وقتی نقل قولی کردم نوشتم از چه کسی بوده...بارها مطالبم رو توی وبلاگ های دیگه خوندم که به اسم خودشون ثبت شده و میفهمم شما چی میگید...من این مطلب رو توی گودر خوندم با همین نام آقای مهران پیرستانی...باور بفرمایید نمیدونستم منبعش از وبلاگ شماست...امیدوارم از بنده شاکی نباشید...لینک پستی که نوشتید رو بهم بدید تا با نام خودتون بذارم توی وبلاگم...لطفا

peli گفت...

راستش من خودم هم شک کردم به این نوشته چون این جناب دزد! رو اسمشو تا حالا نشنیده بودم!...راستیتش کوتاهی از بنده بود که زحمت سرچ کردن به خودم ندادم تا ببینم واقعا این مینیمال مال کی هست!...به هر حال باز هم شرمنده ام...من خودم ارادت خاصی به شما و نوشته هاتون دارم...بارها با ذکر منبع وبلاگتون نقل قول کردم از شما(البته نه توی وبلاگم!)...متاسفانه خیلی ها به دلیل عقده و کمبود از این دزدی ها زیاد میکنن!...نت جای خوبی برای نوشته های شما نیست!...به فکر چاپ کتاب باشید تا این نوشته های زیبا برای همیشه ثبت بشوند!

زروان ازلی گفت...

@ peli
شما لطف دارید . و لطف شما باعث افتخار منه . از وقتی که گذاشتید و زحمتی که کشیدید ممنونم . زیاد در فکر کتاب درآوردن نبودم ولی تشویق دوستان خوبی مثل شما ترغیبم می کنه که اگه قسمت شد از نوشته هام کتابی رو چاپ کنم . باز هم از شما متشکرم