۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه

بهترین بازی

چشمهایم
مات نگاه خسته و مهربانش شدند
و شاهم
مات پیاده از رمق افتاده اش
غمگین ترین پیرمرد پارک خندید
زیباترین بازی زندگیم بود
Add to Google Reader or Homepage


۵ نظر:

مرثا گفت...

مرسی. یکی از زیبا ترین پست هات هم بود :)

لاله گفت...

منصفانه باختي ...

ثانیه شمار گفت...

چه باخت شیرینی ...

حیاط خلوت گفت...

البته هيچ ربطي نداره اما من رو ياد انيميشن اسكار انداخت از شركت پيكسار
همون كه پيرمرده خودش با خودش بازي مي كرد هم از خودش مي برم هم به خودش مي باخت

احساس قشنگي داري

صوفیانه گفت...

جالبه