۱۳۸۸ اسفند ۴, سه‌شنبه

سلیمان

مورچه ای هستم بدون سلیمان
بیا و سلیمانم باش

۱۶ نظر:

یک مالیخولیایی گفت...

سلیمان بودن سخته!

saaideh گفت...

ای مورچه تو هم چه زمانی سلیمانت را گم کرده ای!

ناشناس گفت...

سلیمان رو بیخیال شو . فکر دونه باش .

اُغلن کبیر گفت...

شبیه آن زلیخایت زیبا بود.

سارا گفت...

من نه مورچه ام نه سلیمان می خوام.... فقط راحتم بزارین کافیه

Unknown گفت...

برای سلیمان داشتن، پای ملخ باید پیشکش کنی

Saberkhosravi گفت...

صابر از عشق تو سلیمانی شد

نگاه گفت...

بانمك بود زروان

كلا با اين جور كارات خيلي ارتباط برقرار مي كنم

مي فهمم چي توي ذهنته كه اينطوري بيان مي كني

زروان ازلی گفت...

@ نگاه
مطمئنی ؟ چی تو ذهنمه؟

میچیکو گفت...

اختیار دارید شما خودتون سلیمان تشریف دارید!
آیا منظور شما این بود که دنبال کسی میگردی که همونطور که سلیمان زبون مورچه رو هم میفهمید کسی هم پیدا بشه که تو رو بفهمه!!؟؟
این سخته!ولی شدنیه!

ویکتور گفت...

سلام، من یکی که اصلا نفهمیدم تو ذهنت چی بوده!!! با حال بود :)

سجاد گفت...

میدونم چی میگی رفیق. دمت گرم

الی گفت...

تو فوق العاده ای....!!!

حجی گفت...

مریس داری

ویولتا گفت...

خوبه نگفتی بیا مورچه ام باش!

عموفیروز گفت...

سلام.
این مطلب رو تو گوگل ریدر خوندم اولش فکر کردم یکی از دوستام نوشته واسه من!
راستش من سلیمان هستم ولی فکر نکنم بتونم سلیمان یه مورچه اونم از جنس تو باشم!
ولی درکل نوشته جالبی بود.